سلام داداش جابرم سلام روضه ی مجسمم
بعد از چند بار که هی خواستمبیام به دیدنت و نشد داشتم فکر میکردم شاید لیاقت ندارم شاید لایق دیدن روی ماهت نیستم
شاید انقدر بدم که نمیخوای بیام به دیدنت
ولی بعد مدتی که بالاخره این سعادت نصیبم کرد و اومدمبه دیدنت آروم شدم چه آروم شدنی
وقتی اسم خواهرتو که هم اسم خودم بود شنیدم تنم لرزید نمیدونستم اسم خواهرت زینبه
تا اون لحظه که گفتی زینب جان تو هم اسم حضرت زینبیمن از تو توقع دیگه ای دارم.به خودم اومدم
من هم نام چه شیر زنی بودم و انقدر خودمو تو گناه و کارهای لهو غرق کردم
چقدر از اطرافم بی خبرم.چقدر کم گذاشتم برای این اسم بزرگ
داداشم نیم نگاهی هم به این آبجی زینبت بکن.
درباره این سایت